English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7285 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solutions U پاسخ یک مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
resulting U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
result U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
resulted U پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
mathematical notation U نشانه گذاری ریاضی [ریاضی]
difficult U مشکل
scarc ely U مشکل
uphill U مشکل
problem U مشکل
problems U مشکل
quandary U مشکل
quandaries U مشکل
jigsaw U مشکل
jigsaws U مشکل
defect description U توضیح مشکل
open sesame U مشکل گشا
picksome U مشکل پسند
fastidiousness U مشکل پسندی
ill U مشکل سخت
faultless <adj.> U بدون مشکل
knots U مشکل عقده
knot U مشکل عقده
hard U مشکل شدید
deep water <idiom> U مشکل سخت
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
description of error U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
exquisite taste U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
feeding problem U مشکل تغذیه
finicality U مشکل پسندی
finically U مشکل پسندانه
floorer U سوال مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
hard to please U مشکل پسند
impeccable <adj.> U بدون مشکل
ills U مشکل سخت
ill- U مشکل سخت
What's the problem? U مشکل کجاست؟
bisexual U خنثی مشکل
problem identification U بازشناسی مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
hardest U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
sound <adj.> U بدون مشکل
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
hardly U مشکل بزحمت
fastidious U مشکل پسند
bisexuals U خنثی مشکل
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
problem child U کودک مشکل افرین
resource person U فرد مشکل گشا
problem behavior U رفتار مشکل افرین
mystification U مشکل وپیچیده سازی
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
Gordian knots U مشکل معما مانند
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
unhandy U مشکل بدست امده
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
Gordian knot U مشکل معما مانند
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
harden U مشکل کردن سخت شدن
hardens U مشکل کردن سخت شدن
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
mathematical logic U منطق ریاضی [ریاضی]
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
replying U پاسخ
item of written comment U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
statement U پاسخ
response U پاسخ
answers U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responded U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
respond U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
replication U پاسخ
responds U پاسخ
answering U پاسخ
answer U پاسخ
in reply to U در پاسخ
no U : پاسخ نه
answered U پاسخ
responsions U پاسخ
reply U پاسخ
responses U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
replies U پاسخ
replied U پاسخ
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
reflection response U پاسخ قرینه
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
1معنی lead lag compensator
2شما اهل کجا هستید
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1The below message appears under Search line
0در حال حاضربا نماینده آنها مشکل پیدا کرده ایم
0Dimentional zoomeron
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com